منتخبی از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 434

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن
اهل عمل(کسی که کم تر حرف می زند و بیش تر عمل می کند)

تک و توک-به ندرت-کمی

تو جیبی-پول مختصری برای برخی هزینه های روزانه

آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)

 

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی

 
دست از جان شستن-از جان گذشتن-پروای جان نکردن

چرخ کار-کسی که با چرخ خیاطی کار و زندگی می کند

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی نتیجه بودن سخنی است

جگر خون کردن-رنج بسیار دادن

بار شدن بر کسی-به کسی تحمیل شدن- سربار کسی شدن

پامال شدن-از بین رفتن

زائو-زنی که زاییده و در بستر است

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

آفتاب نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه خراب کردن

دود ِ کلفت-دود مواد مخدر

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

برادر دینی-هم کیش-هم مذهب

از قلم افتادن-فراموش شدن-مورد بی مهری قرار گرفتن

دو لَتی-در دو لنگه ای

پاپوش درست کردن-پرونده درست کردن- توطئه کردن

پای کلاغ-خط بد و ناخوانا-خرچنگ قورباغه ای-قلم چرا

رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

زار-نا به سامان-خراب-بد

 

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن
دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه
پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

جاده کشیدن-راه درست کردن

رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن

زنگ دندان ماندن-زمان درازی گرسنه ماندن

رایانه-کامپیوتر

تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن

از چشم کسی برق پریدن-شدت ضربه ای را که به کسی وارد شده است نشان می دهد

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

تر تری-کسی که اسهال گرفته است

پشت کسی را داشتن-هوای کسی را داشتن-از کسی حمایت کردن

آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)

چپری آمدن-زود آمدن
از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

توالت کردن-آرایش کردن

به دو دو افتادن-گود رفتن چشم بر اثر ضعف یا بیماری

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند

بازار کوفه- بازار شام

دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی

استخوان بندی-درست کردن انگاره و طرح

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

چپری آمدن-زود آمدن

آدم چوبی-بی عرضه و دست وپاچلفتی

پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن

خرفت-نادان-ابله-کند ذهن

دور-بار-دفعه-نوبت

اخت بودن(سازگار و هماهنگ بودن، مانوس بودن)

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده
آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

بن بست-کوچه ای که راه در رو نداشته باشد-مشکلی که راه حل نداشته باشد

آتشِ بسته(طلا)

آهن کهنه به حلوا دادن(معامله ی پرسود کردن)

از صدقۀ سرِ-از عنایت و لطفِ

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

چوب پا-دو چوب بلند که پا در میان آن ها کنند و با آن ها راه روند
روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن

خانه بستن-در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند

حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب

خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن

 

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

دو دو کردن-دویدن

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن

حاشیه دار-کناره دار

ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین

خدا نگهدار-خدا حافظ

دیوان بلخ-جای بی انصافی و ستم رانی

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

زیر جلکی-پنهانی

امن و امان(بدون بیم و هراس)

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی

 
جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

خیابان گز کردن-ول گشتن

از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

رو انداز-لحاف

راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن

رو انداز-لحاف

چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

چاشته بندی-ته بندی

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

دل کسی تاقچه نداشتن-بی نهایت رک و صریح بودن

از راه به در بردن(فریب دادن، اغوا کردن)

آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

 

جفنگیات-سخنان یاوه

از حال رفتن(بی حال شدن، غش کردن)

دماغ خشکی-بی مغزی-دیوانگی

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

دنیا آمدن-زاده شدن

تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن

خاکه-خرده ی هر چیزی

بنا کردن-شروع کردن

تو آستین بودن-حاضر و آماده بودن-آماده داشتن

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن

چشم شور-آن که چشم زخم زند

 

رفیق باز-دوست باز-کسی که به دوستان محبت بسیار می کند

آتش پا-فرز و چالاک-بی قرار

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

تخته پوست-زیرانداز پوستی

در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن

پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

جزغاله-سوخته-زغال شده

پاتی کردن-باد دادن خرمن

خرده خر-کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

از دست کسی در رفتن(کاری را بی اختیار و ناخواسته انجام دادن)

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن

حرام و حرس-ریخت و پاش

رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن

چشمه-نوع-قسم

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

 

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

خاطر جمع-مطمئن

احدالناس(کسی، فردی)

جاهل-جوان-نادان

دیوانه ی کسی بودن-عاشق بی قرار کسی بودن

بستن خود به کسی-خود را به کسی منتسب کردن

تت و پت-لکنت زبان

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

پیش کنار-بیضه-خایه

از بز حرام زاده تر-سخت گریز و حیله گر

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد
حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند

آش دهن سوز-هر چیز مطلوب و پسندیده

از جنس چیزی بودن

جُربزه-قدرت-توانایی

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

در گرفتن-آغاز شدن-گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

زاغول-دارای چشمان آبی رنگ

دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن

دانگ-یک ششم-سهم-قسمت

پَتی-لخت-برهنه

دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن

آدم بی معنی-آدم بی خود

چار دیواری-خانه

چینه-دیوار گلی

زهرمار خان-ترش رو-اخمو

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

حِجله-گنبد مانندی که همراه با آیینه های ریز و گوی های صیقلی بر گور افراد جوانمرگ شده می گذارند

 
خوابیدن-خراب شدن-فرو ریختن

از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن
پوست کندن-سخت تنبیه کردن

از سر نو(دوباره)

زاق-چشم زاغ چشم

آب به زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل

چرک نویس-نوشته ی نخستین که ممکن است بازبینی و ویرایش شود

پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور

 

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن

آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)

آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

خرناس-نگا. خُرخُر

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان

تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند

دال-خمیده-کج

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

بیعار-کسی که شرم و ننگ نمی شناسد و از سرزنش شرمنده نمی شود

حضرت عباسی-راست و درست

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)

خیال باف-مالیخولیایی-کسی که همواره در عالم خیال به سر می برد و عملی نمی کند

پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

خرجی-پول لازم برای گذران روز

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

 

پهن شدن آفتاب-روز شدن

خوش نقش-خوش اقبال-پارچه یا قالی که نقش های زیبا دارد

بلد-راهنما-کسی که راه را می شناسد

خاطره-یادگار

این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

جای سفت-وضعیت سخت

بادبادک-مرغ کاغذی-اسباب بازی کودکان که به هوا می کنند

اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

بی ریخت کردن-کتک زدن

به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن

 

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

خوش قلق-رام-خوش خوی

پشت رو-وارونه

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

در تشک پر قو خوابیدن-از هر جهت آسوده و بی خیال بودن

مال دنیا

تاتوله هوا کردن-به حیرت دچار کردن-به سکوت واداشتن

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند
تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن

دَدَر-بیرون-کوچه

 

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه ای که احتمال فرخنده و نحس بودن هر دو در آن هست)

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

پر گو- پر چانه

از خشت افتادن(بدنیا آمدن)

خلاص-تمام شد-مُرد

خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف

زار-نا به سامان-خراب-بد

ایراد بنی اسرائیلی(بهانه‎های بی خود و بی جهت)

جلو کسی درآمدن-با کسی مقابله کردن-حق کسی را کف دستش گذاشتن

آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

اُزبَک-بی ریخت-ژولیده-ازخودراضی

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

رقص شتری-رقصی که از روی قاعده نباشد-حرکات نابهنجار

خطایی-نوعیز آجر

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که
چغاله بادام-بادام نارس
چاره-درمان

پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن

 

تند نویس-کسی که سریع می نویسد

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن
خصوصی-مقابل عمومی

چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

رو داشتن-گستاخ و وقیح بودن

دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن

ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین

دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند

برچسب زدن-تهمت زدن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز
آفتاب نشین(بیکاره و تنبل)

تار-از محلی راندن

خال-نقطه ی سیاه-لکه

چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن

حاجی خرناس-لولو

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

 

حساب کار را داشتن-متوجه موضوع بودن-جوانب کار را در نظر داشتن

خیر مقدم-خوش آمد

خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند

افسرده بیان(بی هوده و بی مزه گو)

 
رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت

آبدوغ خیاری-بی ارزش-بی اعتبار

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

حدمتکار-مستخدم

چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

پنجه بوکس-سلاحی سردئ به صورت حلقه های به هم پیوسته و دارای برآمدگی های برجسته

توالت کردن-آرایش کردن

اختر شمردن(شب بیداری)

به هم زدن حال-موجب بالا آوردن شدن
 

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

خوش خور-کسی که همیشه غذای خوب بخورد

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

به هزار زحمت-با رنج بسیار-با سختی فراوان

 
 

حیوان-نوعی دشنام به کسی که کاری را از روی بی شعوری کند

بی اشتها-بی میل به غذا

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)

خبر-گزارش رویداد

جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن

خدا برکت-خدا بیش ترش کند

دور برد-دارای برد زیاد

جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد

چسی در کردن-نگا. چسی آمدن

از جگر گذشتن(نامردی کردن)

زیر دادن-با کسره خواندن حرفی

زبان ریزی کردن-زبان ریختن

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

بَهمان-فلان

خرده شیشه داشتن جنس کسی-بدحنس بودن-آب زیرکاه بودن

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

دود و دم داشتن-بساط چای و قلیان یا تریاک گستردن

بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

دیر کرد-تاخیر-تعویق

الکی-بی هوده-بی خود-دروغکی

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

الم شنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال

راه مکه-کهکشان

از گرد راه رسیده(تازه وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

رجاله-اراذل و اوباش

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

زن بردن-همسر گرفتن مرد

پیش بینی کردن کار یا شخصی

پیاله فروشی-میخانه

آروغ بی جا زدن-نابه جا سخن گفتن-نسنجیده کاری کردن

رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن

چَکی-وزن نکرده-یک جا

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده
از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)
 

توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی

حمله کردن-یورش بردن

حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

چای نیک-قوری و کتری چای

ذُق زدن-بهانه گرفتن و گریه کردن-نق زدن

تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ

خیال باف-مالیخولیایی-کسی که همواره در عالم خیال به سر می برد و عملی نمی کند

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

آینه ی هفت جوش-خورشید

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

آش هفت جوش(قضیه ی پیچیده)

آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

جسته دوزی-نوعی دوختن

چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا

آش دهن سوزی نبودن-زیاد جالب نبودن-اهمیت زیادی نداشتن

از خشت افتادن(بدنیا آمدن)

آن سفر-آن بار-آن دفعه

روان کردن-از بر کردن

خرده شیشه داشتن جنس کسی-بدحنس بودن-آب زیرکاه بودن

خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد

پشکل برچین-سخت بی سر و پا-بسیار حقیر

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

جَرّ-کشمکش دعوا

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

آیَم سایَم-گاه کاهی

حقه زدن-فریب دادن

آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

پشک انداختن-قرعه کشیدن

بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن
تجدید شدن-قبول نشدن در پایان سال تحصیلی و تکرار برخی از درس ها در شهریور ماه

ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن

توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

پسله-جای پنهان-در نهان

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

اسرار مگو(حرف های ناگفتنی)

چیلک دان-چینه دان
تا-توانایی
چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند

از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن

بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو

پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

پرداختی-مبلغ داده شده

 

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

باد در سر داشتن-تکبر و غرور داشتن

تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

روغن داغ-روغن گداخته

تلکه بند شدن- تلکه کردن

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن

بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی

پر و بال-امکان-فرصت

آلکلی-معتاد به الکل

خورد رفتن-از بین رفتن قسمت اضافی در خیاطی-جذب شدن و حل شدن در چیزی

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

چرند گو-یاوه گو

چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن
تلکه کردن-پول یا چیزی را به زور-چاپلوسی و یا فریب از کسی گرفتن

آب آتش زده(اشک)

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

پلاس-اثاث مختصر منزل

خدا نکرده-امیدوار این طور نباشد

پروار-فربه-چاق

دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن
دست پاک-درستکار

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)

خبر داغ-خبر بسیار مهم

پا در رکاب-حاضر و آماده

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده
تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی
 

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

روی هم رفته-جمعن-بر روی هم

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

خوشی زیر دل کسی زدن-به بخت خود پشت کردن-موقعیت خوب را با ندانم کاری از دست دادن

وسیله ی بازی (به ویژه برای کودکان)

جرینگ-صدای سکه های پول

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

پینه زدن-وصله کردن

تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست
خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن
از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن

اهل بیت-اهل خانه-خانواده

فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی

خلا-مستراح

خندق بلا-شکم

دهن-واحد آواز خواندن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

خاطر کسی را خواستن-کسی را دوست داشتن

استخوان دار(محکم، بااراده)

حلال-زن یا شوهر

خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

حال و بار-وضع زندگی

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی

دستمال ابریشمی برداشتن-چاپلوسی کردن-تملق کردن

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

پاچین-دامن زنانه

پُر کار-فعال-با پشتکار

ازرق شامی-اخمو-ترشرو
زهرآب-ادرار-شاش-پیشاب

آدم شش درچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

دسته-ساعت دوازده

پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)

زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن

تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

ازراه نرسیده(در همان لحظه ی رسیدن، به مجرد ورود)

پا بر جا-ثابت قدم-استوار
ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی مقدمه

راست شدن-رو به راه شدن

خیرات کردن-چیزی را

دل و قلوه ای-کسی که دل و قلوه می فروشد

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

آدم قحطی-کمیابی آدم های کارآمد

بی سکه کردن-بی ارزش کردن-بی اعتبار کردن

آفتاب رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود
پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

چَکی-وزن نکرده-یک جا

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

از سیر تا پیاز(همه چیز، با همه ی جزئیات)

دو زاری-سکه ی دو ریالی

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

ریش توپی-ریش تپه

چُل کلید-جام درویشان

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

حکیم جواب کرده-یتیم

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

آیه ی یاس-آن که بدبینی را به کمال می رساند

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه
تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

دبنگ-احمق-کودن

از تیپ کسی بودن

 

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن
خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

پیشنهاد-طرح

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

به عمل آوردن-به اجرا در آوردن-برای استفاده آماده کردن

دو به هم زن-دو به هم انداز
جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد

پنبه ی کسی را زدن-کسی را افشا و بی اعتبار کردن

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد

حرص خوردن-عصبانی شدن

چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام

آلت فعل(وسیله ی انجام کار)

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

پا رکابی-شاگر شوفر اتوبوس

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

ارواح شکمت(ارواح بابات)

زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

جد و آباد کسی را گفتن-آبا و اجداد کسی را دشنام دادن

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

خون دیدن زن-عادت ماهانه شدن زن

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

اطفال باغ-گل های تازه

از بای بسم الله تا تای تَمَت(از اول تا آخر، از سیر تا پیاز)

تا گلو زیر بار قرض بودن-قرض بسیار داشتن

دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است

خاک پاک-زادگاه

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا

آخرین تحویل-قیامت
خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن

آتشی-تندخو-زودخشم

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

چرکو-آدم کثیف

خاله وارفته-آدم شل و ول و شلخته

آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

 

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

چاره ساز-خداوند

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن

ازرق شامی-اخمو-ترشرو

خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن

با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

خانم آوردن-پا اندازی کردن

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

 

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

حَبه را قُبه کردن-کاهی را کوه کردن
تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

رکاب دادن-راهی جایی شدن

 
خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

برزخ شدن-ناراحت شدن

 

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

جامه شور-رختشوی

دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا

دود دادن-ضد عفونی کردن-گذاشتن گوشت و ماهی در معرض دود غلیظ برای فساد ناپذیر کردن آن

بلا گرفته-گرفتار بلا-شیطان-شلوغ

چای صاف کن-وسیله ای نوردار برای صاف کردن چای به هنگام ریختن به استکان یا فنجان

تار و مار-متفرق-پراکنده

دست پاچه-شتاب زده-مضطرب

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی

خایه دستمال کردن-چاپلوسی کردن-منت کشیدن

بازار کوفه- بازار شام

دبوری-بی سر و پایی-ولگردی

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن
خدا نکرده-امیدوار این طور نباشد

چمباتمه زدن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو

بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری

زود رنج-نازک دل-حساس

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

بی پرده-رک و صریح-آشکار

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

خشتک کسی را جر دادن-نگا. خشتک پاره کردن

پشم علیشاه-درویش بی قدر

دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون

 

الفرار-گریز-بگریز !

تنوری-پخته شده در تنور

آبگوشتی(بی ارزش، پیش پا افتاده)
پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

ترش ابرو-عبوس

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه
بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن

 

برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

خاطر جمع-مطمئن
بد خلق-کسی که مدام عصبانی است و غر می زند

چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

زهر چشم-نگاه خشم آلود

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

 

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند

اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب

خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد

زیر دُم سُست-زن منحرف

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

چارپایه-صندلی کوچک و بدون پشتی

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

زهره دان-کیسه ی صفرا

پر و پخش-پراکنده

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

اختر شمردن-شب بیداری

دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن

پر بدک-خیلی بد

آدم نچسب(کسی که جاذبه ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی کند)

آلاخون (و) والاخون(دربه در، سرگردان، آواره)

بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

پف کرده-بادکرده-ورم کرده

با اشتها-متمایل به غذا

پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

آهوی شیرافکن-چشم محبوب

از لجِ-از سر لجاجت-از روی خشم

بارانی-اصطلاح دختران دانش آموز : دوست صمیمی و محبوب

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

بلبشو-هرج و مرج-شلوغی

خدا بیامرز-مرحوم-مغفور

آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن
 

خیک محمد-آدم چاق و فربه

حرف چند پهلو-سخن مبهم و دارای چند معنی

 

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

چک و چانه-کنایه از دهان

آخرین تحویل(قیامت)

این دو کله دار-خورشید و ماه

آلنگ دولنگ-چیزهای بی هوده ای که به عنوان زینت به چیزی می آویزند

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

از شیر مرغ تا جان آمیزاد(از سیر تا پیاز)

دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

 

حرف بی ربط-سخن نامربوط

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

جا خالی دادن-در بازی هایی مانند والیبال و فوتبال توپ را به جایی انداختن که دست یازیگر حریف به آن نرسد

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن

رم دادن-رماندن-فراری دادن

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

 

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

 
خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

باجه-جای بلیت فروشی

جای سفت-وضعیت سخت

چار نعل-به سرعت-به تاخت

زبون-حقیر-توسری خور

پاکاری-شغل پاکار

داریه زدن-نواختن داریه-دایره زدن

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

به کوری چشم کسی-بر خلاف میل کسی

چگور پگوری-خوشگل-جذاب

ریز ریز کردن-کاملن خرد و کوچک کردن

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن

چهار دیواری کسی نشست کردن-بدبخت شدن-از کار و زندگی ساقط شدن

الو(شعله ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می گویند (یعنی می شنوم))

اختر شمردن(شب بیداری)

جزغاله شدن-سخت سوختن-زغال شدن

خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم

 

پس مانده-ته مانده-به کنایه به زن طلاق گرفته گفته اند

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن

دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن

انگشت پیچ-نوعی گز رقیق

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

اسم شب(کلمه ی رمز برای عبور به هنگام شب)

 

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

دَرَ ک-در کوچک-برای نشان دادن بی اعتنایی نسبت به رویدادی بد به کار می رود

دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن

باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی

دلنگ و دلنگ-صدای زنگ و ناقوس

آب تاختن(پیشاب کردن)

دو قورت و نیمش باقی بودن-با وجود بهره بردن فراوان هنوز ناسپاس بودن

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن