لیست کاملی از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری قسمت 64

روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن

رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

دو پهلو حرف زدن-مبهم سخن گفتن

پَخ-مسطح-بی ژرفا

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

خلا-مستراح

جیغ-فریاد-صدای نازک و بلند

پا رکابی-شاگر شوفر اتوبوس

آقام که شما باشید(خدمت شما عرض کنم)

آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)

خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

از بی کفنی زنده بودن-بی نهایت فقیر و نیازمند بودن

خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام

پَتی-لخت-برهنه

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

به حرف آوردن کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

 

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

آش هفت جوش(قضیه ی پیچیده)

جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

دو بامبی-دو دستی-با دو دست

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)

چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن

زیر دریایی-کشتی جنگی که می تواند در زیر آب حرکت کند

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

آینه ی هفت جوش(خورشید)

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

حلال وار-به صورت حلال

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی
 

از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)

دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

خشک و خالی-مختصر و ناچیز

چارقد-روسری زنانه
رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل
دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

ته نشین-رسوب کرده

آبِ سیاه-نیمه کوری
دست خدا به همراه-در پناه خدا
تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن
آلاخون (و) والاخون(دربه در، سرگردان، آواره)

رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن

آواز خر در چمن-آواز ناخوش و گوش خراش

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

چُل کلید-جام درویشان

آب نخوردن(درنگ نکردن)

اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)

ایراد بنی اسرائیلی(بهانه‎های بی خود و بی جهت)

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

 

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن
استخوان بزرگ-شخص دارای اصل و نسب

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

 

تریت- تلیت

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

دست پاچه شدن-مضطرب شدن-دست و پای خود را گم کردن

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

احدالناس(کسی، فردی)

 

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

درآوردن شکلک-ادا در آوردن

پرت شدن-دور افتادن از مطلب

چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

آقایی فرمودن(لطف کردن، محبت کردن)

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

پَر جبرئیل-چیز کمیاب و نادر-پول

پف زدن-ورم کردن-بالا آمدن

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

خر بی یال و دم-احمق-نادان

دل را آب کردن-سخت آرزومند کردن-مشتاق کردن

ریش خود را در آسیا سفید نکردن-تجربه داشتن

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی توجهی قرار دادن

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

درشت-حرف زشت-دشنام

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود

پول خرد-پول سکه ای

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

خلا-مستراح

زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند
زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

از غورگی مویز شدن-مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن

آش پختن برای کسی-کسی را برای آزار کسی برانگیختن-برای کسی توطئه ای ترتیب دادن

اُرُسی(کفش)

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن
از خدا بی خبر(ظالم، نابه کار)

خاک تو سری کردن-نزدیکی کردن زن با شوهر

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود
دزدیده-دزدکی

دست آموز کردن-تربیت کردن

خودداری-امتناع-خویشتن داری-شکیبایی

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

پای کلاغ-خط بد و ناخوانا-خرچنگ قورباغه ای-قلم چرا

 
تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

ذلیل مرده-ذلیل شده

زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن
رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن

خاطرجمع شدن-مطمئن شدن

توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

دلسرد-ناامید-مایوس

دهل کسی را زدن-کسی را از کار برکنار کردن

آبگوشتی(بی ارزش، پیش پا افتاده)

آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن

آب سیر(جانور خوش رفتار)

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی
بده اون دستت-آی زکی !

خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند

پس نشستن-عقب نشینی کردن
جر و بحث-مجادله ی شدید گفتاری

ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن

خط انداختن-خراش به جا گذاشتن

چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

دست به جیب-بخشنده-خرج کن

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

آدم-نوکر

خر آوردن-بدبخت شدن

روغنی-آلوده به روغن

درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن

چارقد-روسری زنانه

از پشت کوه آمدن(بی خبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

زهرآب-ادرار-شاش-پیشاب

از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
زبان تر کردن-سخن گفتن

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام

از دهان گنده تر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)

آدم بی سر و پا(متضاد آدم درست وحسابی)

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند

تک و دو-دوندگی-درماندگی

خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد

حیوونکی-نگا حیوانکی

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

خوش لباس-نگا. خوش پوش

بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

جفت گیری کردن-جماع کردن حیوانات

دست از سر کسی برداشتن-کسی را رها کردن-به حال خود گذاشتن

بابا غوری-نابینا-کور

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

دانه دانه-یک یک

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

آمد-فرخندگی-خوش قدمی

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

آمیزقلمدون-میرزا بنویس-کاتب

دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

به لجن کشیدن-مفتضح کردن-رسوا و بی آبرو کردن

بنا کردن-شروع کردن

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد

روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر

زیر آب کسی را زدن-با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن

زت زیاد-کوناه شده ی “عزت زیاد” در زبان لوطی ها

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

بوق سگ-بسیار دیر وقت

به گُه خوردن افتادن-با خفت از کرده ی خود پشیمان شدن

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

خودمانی-صمیمی-یکدل

(به زبان کودکان) زخم شدن

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

 

آبِ کبود-آسمان

دست کشیدن از کار-کار را تعطیل کردن

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش
بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

اُق زدن-بالا آوردن

جا آمدن حال-بهبود یافتن-سرحال آمدن

از چیزی زدن-از مقدار چیزی کسر کردن

حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی

دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر

آلاف و الوف-مال و ثروت-جاه و مقام

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به کلی زیر چیزی زدن

زبانی-شفاهی

اهل محل(همه ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می کنند)

 

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

بامبول سوار کردن- بامبول در آوردن
جگر را سرمه کردن-دل کسی را سوزاندن-بسیار غم دادن
چله نشینی-خانه نشینی

دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین

خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

جِر انداختن کسی را-اوقات کسی را تلخ کردن-خشمگین کردن کسی

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

بی چیز-تهی دست-فقیر

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

زیر اخیه رفتن-به نفع کسی به کاری تن دادن

با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن

 

روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است

چهره شدن-مورد توجه قرار گرفتن-گل کردن

ژله-لرزانک

پاپی شدن کسی-به کسی ایراد گرفتن-کسی را اذیت کردن

دال به دال-پشت سر هم

آینه ی بخت(آینه ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می فرستد)

 

چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن

پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

پیمانی-استخدام غیر رسمی

رد پا-جای پا-اثر
چاشته بندی-ته بندی
ددم وای-وای پدرم-برای اظهار تاسف یا مزاح و شوخی گفته می شود

دام پزشک-پزشک حیوانات

خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن

زور زدن-فعالیت زیاد کردن-به کار بردن زور و نیرو

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن

 

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

دل رحم-مهربان

خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

اهل بخیه(وارد در کار، اهل فن)

 
خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

پر و بال-امکان-فرصت

زاچ-زائو

تند-بسیار تلخ و تیز-سخت و شدید-پر رنگ

در هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو افتادن-اوقات تلخ شدن

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

خورد کردن-ریز ریز کردن-له کردن

پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن

تو دار-راز نگهدار
چتوَل-یک چهارم

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

اهل کوفه(سست پیمان، بی وفا و غیرقابل اعتماد)

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

 

بد کاره-زن ولگرد و عصمت فروش

پاتوغ-محل گرد آمدن

چاک زدن-نگا. چاک دادن

تازه وارد-کسی که تازه وارد شده است

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن

آواز شدن(شهره شدن)

پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی

 
پکاندن-ترکاندن

جِرِ ِنگ جِرِ ِنگ-صدای برخورد چیزهای فلزی

حرف-سخن-گفتار-کلام

در آوردن پول-برای به دست آوردن پول و درآمد کوشیدن

از زبان افتادن-لال شدن

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

درد و بلای کسی به جان خوردن-تعبیری تحقیرآمیز برای مقایسه ی دو نفر با یکدیگر که این یکی صفات آن دیگری را نداشته باشد

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

به تیر غیب گرفتار شدن-دچار حادثه ی ناگهانی شدن-ناگهانی فوت کردن

تیپا خوردن-رانده شدن

چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

 

بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

اجاق کور(نازا، بی فرزند)

چشمه-نوع-قسم

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

 

پشت سر هم-پیاپی متوالی

از سرما چاقو دسته کردن-به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست ها را میان پاها فرو بردن

جاده کوبی-راه صاف کردن

چای دیشلمه-چای تلخ که با قند یا خرما و مانند این ها بنوشند

بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند

پریدن-لب پَر شدن-شکستگی کوچک در کناره ی چیزی

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

ای والله-در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می شود-آری به خدا

اِرا(هنگامی که کسی نمی تواند و یا نمی خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می گوید)

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

افتاده(فروتن، متواضع)

چل پله-آب انباری که دارای چهل پله است

تت و پت-لکنت زبان

اَنف کسی معیوب بودن(ابله بودن، خل بودن)

داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن

 

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

آلت فعل(وسیله ی انجام کار)

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به دست آوردن، دود چراغ خوردن)

تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

خرابی بار آوردن-بی آبرویی بار آوردن-کاری کردن که نتیجه ی بد بدهد

اشک تمساح(گریه ی دروغین)

خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد

جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

خطایی-نوعیز آجر
چسی درکن-آدم پر مدعا
خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن

دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن

آش آلو کردن-خجالت زده کردن-کنفت کردن-سکه ی یک پول کردن

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

از شیر گرفتن-به دوره ی نوزادی پایان دادن

درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن

افتاده-فروتن-متواضع

اقل کم-دست کم-لااقل

خودفروشی-فاحشگی-خیانت

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

خم گرفتن-فنی از کشتی

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

تمام و کمال-کامل-به تمامی

آب آتش مزاج-می سرخ

حرف شنو-سر به را-مطیع

دهن دره-خمیازه

پا سست کردن-آهسته کردن-از سرعت خود کاستن
چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند
باریک-دقیق-حساس

اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

حاملگی-آبستنی

خدمت کسی رسیدن-به حضور کسی رسیدن-کسی را تنبیه کردن

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

چشم و ابرو-زیبایی چهره

دزدیده-دزدکی

دکمه را انداختن-دکمه ی لباس را بستن

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای

بید خورده-کهنه و فرسوده

زهر چشم-نگاه خشم آلود

بی بته-بی اصل و نصب-بی پدر و مادر
زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید
بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن

چِخه-نگا. چِخ

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ

اله و بله-چنین و چنان

جرینگ-صدای سکه های پول

رک گو-کسی که صریح و بی پروا حرف می زند

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

بگو مگو-جر و بحث-مشاجره

اجل برگشته-کسی که مرگ به سراغش آمده

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن

در بردن-بیرون بردن-گذراندن
جاکش-پا انداز-دلال محبت
جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور

آیَم سایَم-گاه کاهی

رخت و پَخت-لباس ها-پوشاک

دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن

 

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

زیاده روی-افراط-اسراف

بازار مکاره-بازار موقت
چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

جور به جور-نگا. جوراجور

دست به کار شدن-آغاز به کار کردن

آتو(بهانه، دستاویز، نقطه ضعف)

رفیق گرمابه و گلستان-دوست یکدل و صمیمی و وفادار-یار غار

درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن

پای چیزی را جور کردن-وسیله ی انجام کاری را فراهم کردن

 

ر ِِنگ گرفتن-ضرب گرفتن-آهنگ رقص نواختن

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه

دست و پا چلفتی-بی عرضه-نالایق-بی دست و پا

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد

از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن
چول-بیابان
از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

ریش شدن-ریش ریش شدن

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

 

بیرون روش-اسهال-شکم روش

از جگر گذشتن(نامردی کردن)

از خود در آوردن-دروغ پردازی کردن

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

اهل عمل(کسی که کم تر حرف می زند و بیش تر عمل می کند)

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر

پادرختی-میوه های خراب شده که خود از درخت می افتند

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

تبریک گفتن-خجسته باد گفتن-دعای برکت کردن

پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

خاله زنک-زن امل و دنیا ندیده-بی سواد و عامی-کسی که همواره درباره ی دیگران حرف می زند

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف ها؟!)

خروار-کنایه از مقدار زیاد

رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

ای والله-در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می شود-آری به خدا

دست خوش !-آفرین
تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان

تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل

چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی

بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن

خیس کردن-ادرار کردن به خود

دور پرواز-پرواز کننده تا فاصله های بسیار

دیم کاری-کشاورزی دیم

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم حوصله بودن

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

پا پتی-پا برهنه

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

اطفال باغ(گل های تازه)

دست زدن-لمس کردن

چراغ باران-چراغانی

چرکو-آدم کثیف

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

جیره-سهم معین

زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود

خسارت دیدن-زیان دیدن

جو گندم-جویی که به گندم شباهت دارد-یک در میان بودن دو چیز

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

ته خوار-بچه باز

اوقات تلخی-ترش رویی-عصبانیت

پایه دار-هر چیزی که پایه داشته باشد

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده
راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

بخار-توانایی-شایستگی

ریش خود را در آسیا سفید نکردن-تجربه داشتن

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

تمام کردن-مردن

خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

بارانداز-جای پیاده کردن بار

دیم-زراعتی که از آب باران آبیاری می شود

چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن

چینه کشی-شغل چینه کش

باربند-جای نهادن و بستن بار

 

جِر زدن-دبه درآوردن-گردن نگرفتن-تقلب کردن در بازی

جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

از آب درآمدن(نتیجه دادن، تربیت شدن، روشن شدن حقیقت)

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

آب و خاک(میهن، دیار)

بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن

حقه به کار زدن-نگا. حقه به کار بردن

خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی

دست و پا گیر-مزاحم-مانع از کاری

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

خدا-بسیار زیاد-فراوان

آب مریم-شیره ی انگور-عصمت و طهارت

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی

دار کشیدن-دار زدن

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

دست کردن-دست فرو بردن

جرینگ-صدای سکه های پول

خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم

بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

باجی-خواهر-زن ناشناس

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

پُر کار-فعال-با پشتکار
دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن

تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت

حرص خوردن-عصبانی شدن

 

برادر دینی-هم کیش-هم مذهب

بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام

 

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن

خون خون کسی را خوردن-بسیار خشمگین شدن و چیزی نگفتن

خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن

به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن

زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن
زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن
آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)
رشوه گرفتن-رشوه خواری
آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

تیپ هم-جور-هماهنگ-متناسب

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

پاکار-امر بر-پادو-مباشر

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد

پینه زده-وصله کرده

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

آتش بی دود-آفتاب-غضب

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

به چاک زدن-فرار کردن-جیم شدن

خرج کردن-هزینه کردن-صرف کردن

پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

خم شدن-دولا شدن

دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن

بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار

حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

 

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

 

دسته-جمعیت سینه زن

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

تخم چیزی ورافتادن-ریشه کن شدن

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

ابرو پاچه بزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)

حیوونی-نگا. حیوانکی

رقصیدن کلاه کسی در هوا-بسیار شادی کردن-کلاه خود را به آسمان انداختن

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

چتولی نشستن-جمع و جور نشستن

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

چماق-چوبدست-گرز

تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن-قصد نابودی کسی را داشتن

چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن

پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن

خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب

تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

رد پا-جای پا-اثر

پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن

رنگ-حیله-نقشه-تدبیر

خِل-خلط بینی

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

درز گرفته-کوتاه کرده

چراغ پا ایستادن-به انتظار ایستادن

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن

دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر

پوست کلفتی کردن-مقاومت کردن-سخت جانی کردن

خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

زیر دادن-با کسره خواندن حرفی

خرکاری-پرکاری-مفت کاری

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز
پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

پُخت-هر نوبت از پختن

زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن

دیوانه ی کسی بودن-عاشق بی قرار کسی بودن

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن
چاله خر کُشی-یکی از گودهای تهران که پناهگاه مردم فقیر و بی نوا بود

حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن

آب تاختن-پیشاب کردن

پسله-جای پنهان-در نهان

از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)

اسباب بازی(وسیله ی بازی (به ویژه برای کودکان))

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

ته آواز-صدای نسبتن خوب

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

از زبان کسی مو در آمدن(کنایه از فرط تکرار و بی نتیجه بودن سخنی است)

چتوَل-یک چهارم
پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت

پخش-پراکنده

خلق الله-مردم

رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

چله داری-عزاداری در روز چهلم مرگ کسی

آمد(فرخندگی، خوش قدمی)

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

تازه کردن گلو-چیزی نوشیدن و سرحال آمدن

خورد دادن-درخیاطی کم کم قسمت اضافی را از بین بردن-به زور به کسی خوراندن

خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن

جُستن-چیز گمشده را یافتن

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

بَر و رو-قد و قامت-چهره

تپلی-گرد و چاق

از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)

داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم

پیه سوز- پی سوز

دسته پل-الک دولک

زبان پس قفا-نوعی گل است

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

روی هم رفته-جمعن-بر روی هم

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن
چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

دخترکی-دوشیزگی-بکارت

بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف

تا خوردن-کج شدن-خم شدن-انحنا برداشتن

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

چنگ انداختن-چنگ زدن

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

زنجیر زن-کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند

بازداشتن-منع کردن-مانع شدن

ابرو فراخی-خوشدلی-گشاده رویی

 

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

آقبانو(نوعی پارچه ی نخی نازک)

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)

آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن
خرابکار-اخلالگر-تروریست

ازرق-چشم زاغ

برآمده-بزرگ شده-ورم کرده

چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن

مال دنیا

جان کلام-اصل مطلب

اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن
تازه-اکنون-پس از این همه حرف

بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند

اُمُل-عقب افتاده-قدیمی

اسم شب(کلمه ی رمز برای عبور به هنگام شب)

باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است

دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگ بینی احمقانه داشتن

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن
روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن

حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

اجابت کردن معده(قضای حاجت)

خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

اُتُل-شکم-اتوموبیل

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

اشتباه لپی(اشتباه لفظی)

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن