لیست کاملی از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری قسمت 404

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.
پِق-صدای خنده ی ناگهانی

آدم بی معنی-آدم بی خود

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

از قرار(ظاهرن، آن طور که پیدا است)

آل آروادی-زن سخت بی حیا و بد رفتار

 

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

پس رفتن-عقب رفتن

چشم سفیدی کردن-پر رویی کردن-گوش به حرف ندادن

خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن
خون گرفته-آن که قتلی کرده و نگرانی آن او را از حال عادی خارج کرده است

آفت-زن عشوه گر و فتنه انگیز

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

جیغ و داد-داد و فریاد

خرناس-نگا. خُرخُر

چاره-درمان

حرف از دهن کسی قاپیدن-سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن

جان جانی-صمیمی-یکدل
چِککی-فوری-به سرعت
بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند

خرکاری-پرکاری-مفت کاری

پینه-وصله-پوست سخت شده

رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن

پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن
 

تخم نابسمل لا-حرام زاده

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

اشتر گربه-چیزهای نامتناسب با هم

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می خوانند

بخت کسی گفتن-خدا برایش ساختن-شانس آوردن

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

 

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن
خش افتادن-خراش افتادن

افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه می پزند)

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

 

خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در

آخر و عاقبت(نتیجه ی خوب)

خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض
چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

(به زبان کودکان) زخم شدن

زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

از جا در رفتن-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

تنگ هم-چسبیده به هم

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم
ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

چرمی-از جنس چرم

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

آدم قحطی-کمیابی آدم های کارآمد

دست چپ از دست راست ندانستن-هر را از بر تشخیص ندادن

دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیل شده، ورپریده)

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز

حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

دستمال به دست-چاپلوس-متملق

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

رفتن و کشک خود را ساییدن-پی کار خود رفتن و فکری به حال خود کردن

خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام

باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل

برخوردن به کسی ،-به نطر کسی ناپسند آمدن-به کسی گران آمدن-احساس اهانت کردن-با کسی دیدار کردن

جَری کردن-رو. دادن-گستاخ کردن

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

جَرّ-کشمکش دعوا

 

پای کسی نشستن-در انتظار وصل کسی بودن

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم

چیله جمع کردن-گردآوردن چیله

چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ

پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

جاگرم کردن-در جایی ماندن

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن
برداشتن-قبول کردن-اختیار کردن

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن-اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن

چنبره زدن-حلقه زدن

دو پولی-کالای بی ارزش

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست-از این گرفتاری به سادگی دفعات پیش رها نمی توان شد
از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

آسمان (و) ریسمان(حرف های بی ربط و صد تا یک قاز)

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند

این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می کنند)

چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

اجاق کور(نازا، بی فرزند)

چش شده ؟-او را چه شده است ؟

دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن

آت و آشغال-وسایل کهنه و بی مصرف

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی

دور از شما ب-لانسبت

ذلیل شده-خوار و زبون-دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف ها؟!)

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

 

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

ابوقراضه(ابوطیاره)

داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن

خُل-آتش زیر خاکستر-خاک و کثافت

تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

ذِله شدن-ذله آمدن

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام

 

جگرک-نگا. جغور بغور

ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه

چین چین-پر از چین

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار
دروغ دون-مطالب نادرست و سراسر دروغ

دم دما-نزدیک-حدود-حوالی

 
دریافت-گرفتن-ادراک

آینه ی زانو-برآمدگی زانو

الف به خاک کشیدن-خجالت کشیدن

پیش کنار-بیضه-خایه

آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران

چراغ چشمک زن-چراغی که خاموش و روشن می شود

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن

جیره بندی-سهم بندی

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن

حساب کشیدن-حساب خواستن

 

دل و دماغ-دل و حوصله

الفرار(گریز، بگریز !)

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

در جا زدن-پاها را بدون راه رفتن به نوبت چپ و راست به زمین کوبیدن-ترقی نکردن

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

بده اون دستت-آی زکی !

افتادگی-پریشانی-احتیاج

زیر آب-مجرایی در ته مخازن آب برای خالی کردن آن ها

 

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

تخت و تبار-خوب و رو به راه

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

دنده کج-کج خلق-یکدنده
تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

زیر دل زدن-تهوع آوردن

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

 

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

آوار شدن سر کسی-بی خبر نزد کسی در آمدن

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند

اگر بمیری هم(به هیچوجه، هرگز)

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

ریشو-دارای ریش بلند

انگشت پیچ(نوعی گز رقیق)

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن

تخته پوش کردن-پوشانیدن سقف و مانند آن با تخته

پول خرد-پول سکه ای

بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن

از خوشحالی در پوست نگنجیدن-از شادی سر از پا نشناختن

الف شدن اسب-هر دو پا بلند کردن اسب

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای

تیر مالی-لاغر-باریک-ضعیف-دختر بلند بالا

از ته دل(از سر صدق و صفا)

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن

از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بی جلا و جلوه شدن

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

پا رکابی-شاگر شوفر اتوبوس

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

خلق الله-مردم

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

دو سره بار کردن-از دو جا سود بردن-دو لپی خوردن

دست کشیدن از کار-کار را تعطیل کردن

داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند

چوب خط-چوبی که پس از هر بار بردن کالا روی آن خطی می کشیدند تا بعد شمارش کنند

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

حلال وار-به صورت حلال

دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن

دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

دود چراغ-کشیدن شیره

چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

دست کج-نامطمئن-دزد

 

راسته کردن-حساب گِرد کردن اعداد

اهل محل-همه ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می کنند

آش آلو کردن-خجالت زده کردن-کنفت کردن-سکه ی یک پول کردن

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

انگشت بلند کردن(اجازه ی سخن خواستن)

خاک به دهنم-زبانم لال

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

پنجه بوکس-سلاحی سردئ به صورت حلقه های به هم پیوسته و دارای برآمدگی های برجسته

پیشنهاد-طرح

آستین از چشم برداشتن-آشکارا گریستن

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

تنبل خان-تن پرور

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

دُم بریده-زرنگ و ناقلا-بدجنس

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

بلا به دور-بلاها دور باد

اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

خوش محضر-شیرین سخن-خوش مجلس

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

آجیل مشکل گشا(آجیلی که برای گشایش کار می خرند و بین مردم متدین پخش می کنند)

پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

 

تو در تو- تو به تو

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده

خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)
رو شور-سفیداب
زدن بر طبل بیعاری-خود را به بی دردی زدن

اسم شب(کلمه ی رمز برای عبور به هنگام شب)

دانه دانه-یک یک

دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

آمد کردن(رخ دادن واقعه ای خجسته)

درد گرفتن دل از اسهال

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

رو دست زدن-فریب دادن-خام کردن

به گوزگوز افتادن-پیر شدن-از خستگی زیاد از پای در آمدن

تف به روی تو-زهی بی شرم که تویی

جوراجور-دارای انواع گوناگون

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

خدا نگهدار-خدا حافظ

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

آب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

جواب گو-مسئول-آن چه یا آن که با امری مقابله می کند

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

اوت کردن(بیرون انداختن، بیرون کردن)

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

زت زیاد-کوناه شده ی “عزت زیاد” در زبان لوطی ها
رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن
چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

تعطیل بردار-تعطیل شدنی

زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

اشتر گربه-چیزهای نامتناسب با هم

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

دست و رو شسته-بی شرم-وقیح

روده بر شدن-سخت خندیدن-از شدت خنده بی حال شدن

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

آبگوشتی(بی ارزش، پیش پا افتاده)

جان کلام-اصل مطلب

اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان

بلا به دور-بلاها دور باد

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

 

دزدی گرگی-دله دزدی

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده ی کسی باشد)

خوشان خوشان-نهایت خوشی و لذت

آبِ کبود(آسمان)

زپرتو-ضعیف-بی دوام

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

جَستن چشم-پریدن پلک چشم

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

 
داغ به دل کسی گذاشتن-کسی را عزادار کردن

به اسم خود جا زدن-از آن خود وانمودن

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

چندش شدن-حالت چندش دست دادن

خدا داده-دیم کاری

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند

جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش

از زبان کسی مو در آمدن(کنایه از فرط تکرار و بی نتیجه بودن سخنی است)

تقدس مآبی-خود را به دروغ پارسا و پرهیز کار وانمود کردن

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

جَفت-چوب بست انگور

خانه آباد-عبارتی برای تحسین است

آبِ سیاه-نیمه کوری

حدمتکار-مستخدم

 
خط افتادن-خراش افتادن

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن

پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

انداختن باد به غبغب-تکبر کردن-قیافه گرفتن

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

زیر جلی-پنهانی-آهسته

ذِله شدن-ذله آمدن

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی حوصله شدن)

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

جا-رختخواب-بستر

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

مطلب دیگر :   هرآنچه لازم است از فاکتور فروش بدانید

التفاتی-داده شده-مرحمتی-اعطا شده

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

جود-یهودی-حهود

خود را خوردن-رنج بردن

خود را به ناخوشی زدن-تمارض کردن

زیر چاقی-مهارت
ذباله دانی-هر مکان کثیف-بی نظم و بی ارزش

زبان ریزی کردن-زبان ریختن

بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه

چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

پیله-مو

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

دست به آب رسانیدن-به دستشویی رفتن-به توالت رفتن

از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)

چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن

آتش پا(فرز و چالاک، بی قرار)

آفتاب به آفتاب-هر روز

چول-بیابان

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

استخوان دار-محکم-بااراده

جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی

دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع

دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن

زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند

خرخاری-همدیگر را خاراندن

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

چادر سر کردن-چادر پوشیدن

از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد
تراشیده شدن-لاغر شدن

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

 

از هول هلیم توی دیگ افتادن(از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن)

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن
ابرو پاچه بزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)
ابنه ای-کسی که با شوخی های زشت و حرکات جلف وسیله ی آزار خود را فراهم می آورد

چای صافی-نگا. چای صاف کن

از بز حرام زاده تر-سخت گریز و حیله گر

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

پشمالو-دارای موهای بسیار

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

دخترکی-دوشیزگی-بکارت

بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب

چروکیدن-چین دار شدن
بز دل-ترسو

دوا خور-معتاد به الکل

دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن

 

جَخت-متضاد صبر

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

 

خانم-زن بدکاره-هرزه

ریش شدن-ریش ریش شدن

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

از خدا خواستن(در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است)

پشه کوره-پشه ی ریز

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش

ختم گذاشتن-مجلس ترحیم گذاشتن
 

داغان-از هم پاشیده-پریشان

خرکاری-پرکاری-مفت کاری

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن

اجباری(خدمت سربازی)

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی

ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن

پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز

بن بست-کوچه ای که راه در رو نداشته باشد-مشکلی که راه حل نداشته باشد

تر و چسب-بی درنگ-بی معطلی-فرز و چابک

چاله میدان-نگا. چاله خرکشی

پا برهنه وسط حرف کسی دویدن-کسی را قطع کردن- آفتابه برداشتن

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن

 

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

به هم خوردن حال-استفراغ کردن-بالا آوردن

رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

چنگک شدن-چنگ شدن

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

دل آشوبه گرفتن-دچار حالت تهوع شدن

ترتیب اثر دادن-به حساب آوردن-اهمیت دادن

خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس

پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

اسم ورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

 

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

باد کردن-به خود بالیدن-مغرور شدن

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

جار-چلچراغ-شمعدان

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)

دور زدن-چرخیدن و تغییر جهت دادن

آزگار-زمان دراز

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

زد و بند-ساخت و پاخت-بند و بست-توطئه

تپلی-گرد و چاق

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

 
پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن
حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن

 

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

تخم لق شکستن-فرصت دادن-رو دادن-کسی را به طمع انداختن

پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

دقه-دقیقه

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

به چاک زدن-فرار کردن-جیم شدن

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

آینه ی زانو-برآمدگی زانو

زمین گذاشتن سر-مردن

برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن

آب لمبو-چلانده شده-فشرده

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

بد قول-بد عهد-آن که به قول خود وفا نکند

دلگرم-علاقه مند-مشتاق

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن

جَری کردن-رو. دادن-گستاخ کردن

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

دست من و دامن تو-دستم به دامنت

رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

 

آکِله(جذام، زن سلیطه)

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

آدم کردن کسی-کسی را تربیت کردن-سواد آموختن

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

چشم دو دو زدن-تکان تکان خوردن چشم

چین چینی-پر چین

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن

چیز خور کردن-خوراندن سم یا موادی که رمالان و دعانویسان تجویز می کردند

بزرگداشت-احترام-تکریم

آبدار-سخت-شدید-سنگین
چشم کردن-چشم زدن

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

دق دلی-دق دل

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

چشم خوردن-نظر خوردن

دو دل-مردد-بی تصمیم

چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

اروای ننه ات(ارواح بابات)

دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک

زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن

از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

پنجه بوکس-سلاحی سردئ به صورت حلقه های به هم پیوسته و دارای برآمدگی های برجسته

خرده خرجی-خرج های اندک

خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

چوبه ی اعدام-تیری که محکوم به اعدام را به آن می بندند

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن

پیشواز رفتن-به دیدار کسی شتافتن-پیش از آغاز ماه رمضان روزه گرفتن

چُل کلید-جام درویشان
دایه ی مهربان تر از مادر-پرستاری که بیش از مادر مواظب کودک است-کسی که تظاهر به دل سوزی می کند

چرند گو-یاوه گو

تت و پت کردن-شکسته سخن گفتن-لکنت پیدا کردن

چلک بازی-بازی الک دولک

آب لمبو(چلانده شده، فشرده)

حقه به کار بردن-کسی را فریب دادن
درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض
در تنور چوبی نان پختن-خیال خام در سر داشتن-کار ناشدنی انجام دادن

آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

خنج انداختن-پنجول انداختن-خراشیدن پوست دیگری با ناخن

 
دست و پا کردن-فراهم آوردن
 

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

اوا خواهر(مرد زن نما، مردی که علائق زنانه دارد)

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

آتشخوار-ظالم-حرام خوار

بد کاره-زن ولگرد و عصمت فروش

چارلا-چهار لا-چهار تو

پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد

بند زدن-به یکدیگر وصل کردن-به هم چسباندن
دور از شما ب-لانسبت

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

درسته-یکجا-یکپارچه-کاملن

اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))

درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن

رکاب دادن-راهی جایی شدن

جایی-مستراح-توالت

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

دنده نهادن-قبول کردن-رغبت کردن

روغن زرد-روغن حیوانی

پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش

زدن بر طبل بیعاری-خود را به بی دردی زدن

توی پیاز خوابانیدن-برای فرصت لازم نگاه داشتن

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

 

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام

روی غلتک افتادن-جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن-دور برداشتن و سرعت گرفتن

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن

بسیار دلواپس و نگران بودن

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن

آنکادر کردن(اصطلاحی در ارتش برای جمع کردن رختخواب)

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

پیشانی-بخت و اقبال-طالع

آبِ آب(آبکی، بی مایه، بیرنگ)

چشم روشن شدن-شاد و خرسند شدن

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی

خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن

دستی-پول نقدی که به عنوان وام کوتاه مدت از کسی می گیرند

چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن

چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن

چنته-خورجین چرمی-فکر-سینه

به هم زدن-قطع رابطه کردن

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

حبف و میل-ریخت و پاش

از مخ معاف بودن-دیوانه بودن

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

آفتاب رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

 
پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن
دخل و خرج کردن-درآمد بیش از هزینه شدن-سود بردن

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن
جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

ته نشست-رسوب

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن

چیلک دان-چینه دان

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

خود را خوردن-رنج بردن

دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده

 

چوب شدن-ساکت و بی حرکت شدن-از ترس یا تعجب بر جای ماندن

پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن

پَخ خوردن-تیزی چیزی

 

آکَل(آقای کربلایی)

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

 

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم

پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

راهی کردن-روانه کردن-فرستادن

زیر کردن-کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

چوب بندی-داربست

از جگر گذشتن(نامردی کردن)

بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان

پاری ها-برخی-دسته ای از مردم

دولت منزل-دولت سرا

خودکرده-کاری که بدون مشورت شده باشد

 
ترکمون زدن یا کردن-دست به آب رساندن-ناشیانه کاری را انجام دادن-زاییدن
خواری و زاری-پریشان حالی

چراغ پریموس-چراغ تلمبه ای-نوعی اجاق نفتی

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

پر گو- پر چانه

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه

جوی خون راه انداختن-کشتار بسیار کردن

دهن کسی را سرویس کردن-کسی را خونین و مالین کردن-به حساب کسی رسیدن

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق
تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن
آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت ها تصادفی آشنایی را دیدن

پِخ-صدایی برای ترسانیدن کسی

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

بادپا-تند رو-تیز تک
پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

دلسردی-ناامیدی-یاس

رو دست زدن-فریب دادن-خام کردن
رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

اجابت کردن معده-قضای حاجت

جاری-زن برادر شوهر

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

خطایی-نوعیز آجر

تنگ بودن وقت-دیر شدن

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

ازخداخواسته-آرزومند-مشتاق
آگوز(لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر)

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

جن زدگی-دیوانه شدن-از حال طبیعی خارج شدن

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

دو دو کردن-دویدن

از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیش بینی سخن راندن)

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن

ترکمون زده-نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری

آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)

جسته دوزی-نوعی دوختن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

چاخان پاخان-دروغ

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

تپل مپل-چاق و چله

چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب

آهن کهنه به حلوا دادن(معامله ی پرسود کردن)

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند